22آنه
اغلب آدم ها از یه جایی به بعد، از یه اتفاقی به بعد، احساس میکنند دیگه پیر شدند. حالا این اتفاق میتونه یه شکست باشه، یه روز فکر کردن به روزهای گذشته باشه یا نه اصلا همینطوری و ناگهانی.
این
روز و این لحظه نقطه شکست این آدم هاست و خیلی باید تلاش کرد تا دوباره به
زندگی شاد برگردند. این نقطه مصنوعیه و امیدوارم از این به بعد هیچ کس به
این نقطه نرسه؛ هیچ وقت.
ولی
توی زندگی همهی ما نقطه های حقیقی ای هم وجود دارند. مثلا دو سالگی یه
مرزه برای فهمیدن، 13 سالگی یه مرزه برای شناختن و 22 سالگی یه مرزه برای
شناخته شدن.
شاید تاریخ تولد برای بعضیها ارزشی نداشته باشه، ولی به طور تقریبی و گاها حتی دقیق، مرزهای زندگی رو تعیین میکنه... .
22سالگی مرز تصمیمه، مرز انتخاب اینکه قراره کی یا چی بشی تو این دنیا...
حالا اینکه چقدر بشی بسته به مرزهای بعدی داره. 22سالگی یعنی آمادهای تا
مردم بشناسندت و از این به بعد صفت هایی که برات قایل میشند توی ذهنشون
ماندگارتر خواهد بود.
البته
من همیشه بین دوستان توی مرز شکستن نفر آخرم ولی در عوض فرصت این رو دارم
که ازشون تجربه کسب کنم. در هر صورت عبور خوبی رو برای همشون آرزو میکنم و
امیدوارم گامهاشون رو محکم و شاد بردارند.