گاهی اگر به بهانه ی روزی خاص به دیدن کسی برویم یا به او زنگ بزنیم, بی احترامی کرده ایم. یعنی آنقدر بی ارزش بوده آن فرد که برای ارتباط برقرار کردن با او, حتما باید بهانه ای میآمده و واسطه میشده.
گاهی اگر به بهانه ی روزی خاص به دیدن کسی برویم یا به او زنگ بزنیم, بی احترامی کرده ایم. یعنی آنقدر بی ارزش بوده آن فرد که برای ارتباط برقرار کردن با او, حتما باید بهانه ای میآمده و واسطه میشده.
ماجراهای خنده دار ذهنم را دسته بندی کردم. حالا میتوانم بسته به آن که چقدر میخواهم بخندم، یکی را انتخاب کنم و آن را به یاد بیاورم.
دل آدم ها هیچ وقت از یک حدی بیشتر تنگ نمیشود. اگر هم خیلی کسی را دوست داشته باشند، نه تنها هر شب به خوابشان میآید، هر روز با او زندگی میکنند.
میخندند و میگریند.
بعضی حریم خصوصیها، عمومی اند،، میبینی، ولی نباید وارد بشی...
بعضی حریم عمومیها، خصوصی اند،، نمیبینی، ولی باید وارد بشی...
از مکان های جالب عکس میگیرم. نه برای آن که تجدید خاطره کنند برایم، هر وقت دوباره آن صحنه ها را میبینم به یاد عکسشان میافتم.
نمیدانم ولی شاید بدترین حالت باشد؛ عاشق عصبانیت یک نفر باشی. آن وقت عصبی میشود و تو میخندی, داد میزند تو میخندی, او خشمگین تر و تو بیشتر میخندی.
وقتی به اغراق ناخودآگاه حرف هایم پی بردم, دیگر نمی شود به حرف دیگران بها داد.
هفت میلیارد نفر الکی نیست. هر چقدر سعی کنی رفتارت خاص باشند، باز هم شبیه گروهی از مردم هستی. دیوانه هم باشی توفیری نمیکند.
همیشه راهی هست ... .
آدم ها نوعی حیوان نیستند. نوعی از اشیاءاند. برخی مثل فلزات به سرعت گرم میشوند و زودتر سرد. برخی نیز عایقاند. به هر حال زیاد گرمشان کنی، یا ذوب میشوند یا میشکنند.
آهنگ، یا باید برای آن نا کجا آبادی ها باشد که هیچ نفهمی، یا اگر هم فارسی، آنقدر سلیس که با گذشت چند دور، دیگر حواست را به خودش جلب نکند. یگانه کاربرد آهنگ همین است؛ به هیچ مشغول شدن.