این کالاهای چینی خیلی خوبند. به تنهایی مسئله فخر فروشی لباس ها را حل کرده اند. حالا دیگر هر کس هر چه به سلیقه اش هست میخرد و میپوشد. اصلا هم مهم نیست چقدر دوام بیآورد یا این ضرب المثل انگلیسی ها چه بگوید.
این کالاهای چینی خیلی خوبند. به تنهایی مسئله فخر فروشی لباس ها را حل کرده اند. حالا دیگر هر کس هر چه به سلیقه اش هست میخرد و میپوشد. اصلا هم مهم نیست چقدر دوام بیآورد یا این ضرب المثل انگلیسی ها چه بگوید.
عاقل ها عادت میکنند. هر کدام را که نگاه میکنم عادت کرده است با سازهایی که میشنود برقصد, کاملا هماهنگ.نه اینکه دیوانه ها نمیرقصند; سازها را به شکل دیگری میشنوند, آن طور که میخواهند,, میخواهد.
سازها برایشان میرقصند.
برخی نویسنده ها آنقدر خوب مینویسند که هیچ کس نمیفهمد، نوشته شان هیچ مفهومی در بر ندارد.
آدمها همیشه سه دسته اند و اگر بخواهی متفاوت باشی محکوم میشوی در دسته ی دوم قرار بگیری. دسته ای که معمولا، بیشتر قابلیت اشتباه گرفته شدن را داراست. گاهی خجالتی تصورت میکنند، گاهی ترسو و گاه تنبل.
زندگی های غرقِ در عطرهای فرانسوی. نه اینکه از عطر به طور کلی بدم بیآید، یا حتی با نوع خاص فرانسوی اش مشکلی داشته باشم. حتی غرق شدن، گاهی چشم نواز میشود. زندگی هم اصولا بد نیست. اما این عبارت باز هم آزارم میدهد.
از مزایای این موسیقی های دو دقیقه ای همین بس، که طی یک ربع پیاده روی، میتوان هفت بار به آن ها گوش داد.
بعضی از آدم ها مثل آیینه اند. با آنها میخندی، میخندند، غمگینی، غمگین اند. جیوه ای دور تا دورشان را پوشانده و فقط هیچ از درونشان پیداست. باید روزی سنگی به یکی از آن ها بزنم و ببینم، آیینه وار میشکنند یا خیر. شاید چیزی از درونشان پیدا شد.
نمیشود فقط برای خودت دیوانه باشی. سختی اش درست همینجاست. ناچار هر چه برای خود میپسندی،،، برای دیگران نیز هم.
نه،،، آدم ها به امید زنده نیستند، این امیدها هستند که به آدم زنده اند.
گاهی حالت ها روی صورت آدم ها، جا میمانند. و لبخند، تنها حالتی ست که بر چهره هایی خاص، جا خواهد ماند.