سینما
خیلی طول کشید و خیلی اتفاقها افتاد تا خودم را راضی کردم لای این کتاب 556 صفحهای را باز کنم. البته تعریفهایی که از آن شنیده بودم و ارزش کسانی که آن را به من کادو داده بودند خیلی مهم بود ولی بیشتر چلنج وار بودن این ماجرا ترغیبم کرد تا تصمیم بگیرم طی یک ماه تمامش کنم. البته 4روز تاخیر ایجاد شد که سفر 5روزه کرمانشاه تقصیر کار اصلیاش بود. نود درصد کتاب در وقتهای به طور معمول تلف شدهای خوانده شد که در مترو سپری میکردم.
و اما درباره اِما، کتاب از سطح تصورم خیلی بهتر بود. اوایل بسیار آزار دهنده بود و در یکی دو جلسه اول، هر آن ممکن بود از خواندنش منصرف شوم؛ اما خیلی سریع وارد داستان شدم. با اِما فکر میکردم، با او عمل میکردم و درکنارش تجربه میکردم. نویسنده از هرگونه توصیفِ کمی اضافهی محیط هم دوری کرده بود و به طرز متنوع و گاها خلاقانهای به توصیف لازم و کافی روابط انسانی پرداخته بود.
ماجرا سوم شخص نوشته شده اما شخص سومی داستان را روایت میکند که انگار از چشمان اِما میبیند، با او میشنود و از افکار او حرف میزند و شما را همچون گوگل گلسی با اِما همراه میکند. طوری که اگر بخواهم کمی به زبان خودم توصیف کنم، جین آستین استاد زبردست واقعیت مجازیست و به بهترین شکل از امکان نویسندگی، که ابزار مهجور شده این امر در زمانه تکنولوژی است، برای آموزشی نهادینه کننده بهره برده.
حال این آموزگار زبردست مطالب خوب یا بدی را نهادینه میکند نمیدانم. اصولا فردی که از سیستمی آموزشی عبور کرده است صلاحیت ارزیابی محتوا را ندارد زیرا قوای تشخیصش تحت تاثیر آموزشها قرار گرفتهاند. برای ارزیابی باید شخص سومی مثلا من را قبل و بعد از این دوره یک ماهه مقایسه کند. اما با همهی این تحلیلهای به ظاهر علمی میخواهم بگویم مطالب بکری آموزش میدهد که هر چند بد یا خوب شناخت آدمی را نسبت به محیط اطراف بیشتر میکند.
از نظر تکنیکهای نویسندگی توضیح چندانی نمیتوانم ارائه کنم چون هنوز حتی کتاب عناصر داستان را تمام نکردهام. ولی میشود گفت آنقدر خوب بوده که تک تک سطرهای آن را با لذت میخواندم و آنقدر هم خوب بوده که در دنیا هنوز هم محبوبیت دارد این کتاب خاک خورده.